دلم آرامش میخواهد؛ازهمانهایی که درتراس مینشینم و آرام کتاب میخوانم و به گذر ثانیه ها میندیشم
به این فکر میکنم که ماآدم ها گاهی خیلی چیزهارا فراموش میکنیم،مثلا فراموش میکنیم هرکس که ماراازکاری منع میکنید دلیلش این نیست که به خوشبختی ما حسودی میکند،یا اینکه فراموش میکنیم کسی که داریم قلبش را میشکنیم عضوی از ماست غریبه یا دشمن نیست،فراموشمان میشود که زندگی کنیم وفراموشمان میشود که برای زندگی کردن آمده ایم نه برای کارکردن و فخرفروختن...حرفم این است که خواهره عزیزم برادره عزیزم دوست گلم ساده باش نه تاحدی که سواستفاده کنند در حدی که بتوانی کارکنی تا زندگی کنی نه اینکه زندگی کنی تا کارکنی
ازکنار مشکلات بگذر،باخود نگو من حتما باید حلش کنم بعضی از چیزها بعضی ازحرفها هستند که باید نادیده اشان گرفت نه اینکه ضعیفی نه فقط برای اینکه خودت آرام باشی و دچار حواشی این دنیا نشوی؛بخند بی دلیل و بادلیل بگذار بگویند دیوانه است،تاآنهاگفتند دیوانه که تو دیوانه نمیشوی،اصلا دیوانه هم باشی که چی؟!دردنیایی که دوزوکلک معیار پیروزی و برتری و دروغ گفتن دلیل خوشبختی پوشالیست دیوانگی مهبتیست که داشتنش لیاقت میخواهد
حال دیوانگی را به حال این انسانهای به ظاهر عاقل ترجیح بده،بگذاربه خاطره همین حالت کنارت بگذارند به درک همینکه حالت خوب باشد بس است به این آدمک های ویترینی نیازی نیست،مهم حال خوبت است
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥